منافقین (واژگان قرآنی)"منافق" واژهای است قرآنی که از ماده نفق و نفاق گرفته شده و در لغت به معنی خارج شدن و تمام شدن است و در اصطلاح کسی است که در باطن کافر و در ظاهر مسلمان است: [۱]
قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج۷، ص۹۸، ۱۳۷۱ه ش، نوبت ششم، قرشی، سید علی اکبر.
«یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ» «میگویند آنچه را که در دلهایشان نیست».۱ - وجه تسمیهوجه تسمیه منافق از "نفق" بمعنی نقب است که از راهی به دین وارد و از راه دیگری خارج میشود. [۳]
قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج۷، ص۹۹، ۱۳۷۱ه ش، نوبت ششم، قرشی، سید علی اکبر.
در قرآن کریم آیات فراوانی به موضوع منافقین میپردازد تا آنجا که سورهای مستقل نیز در شرح حال آنها به نام منافقون نازل شده و این مطلب بیان کننده اهمیت موضوع است. ۲ - پیشینهمساله نفاق و منافقان در اسلام از زمانی مطرح شد که پیامبر به مدینه هجرت فرمود و پایههای اسلام قوی و پیروزی آن آشکار شد، و گرنه در مکه تقریبا منافقی وجود نداشت، زیرا مخالفان قدرتمند هر چه میخواستند آشکارا بر ضد اسلام میگفتند و انجام میدادند و از کسی پروا نداشتند و نیازی به کارهای منافقانه نبود، لذا دشمنان شکست خورده، برای ادامه برنامههای تخریبی خود تغییر چهره داده، ظاهرا به صفوف مسلمانان پیوستند، ولی در خفا به اعمال خود ادامه میدادند. ۳ - اوصاف۳.۱ - در سوره منافقوناز مجموع آیات سوره منافقون ، نشانههای متعددی برای این گروه، استفاده میشود که در یک جمعبندی میتوان، آن را در ده نشانه و پیام خلاصه کرد: ۱- دروغگویی صریح و آشکار: «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ» «خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند.» ۲- استفاده از سوگند های دروغین برای گمراه ساختن مردم: «اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً» «آنها سوگندهایشان را سپر ساختهاند» ۳- عدم درک واقعیات، بر اثر رها کردن آئین حق : «لا یَفْقَهُونَ» «حقیقت را درک نمیکنند» ۴- داشتن ظاهری آراسته و زبانی چرب: «وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ» «هنگامی که آنها را میبینی، جسم و قیافه آنان تو را در شگفتی فرو میبرد!» ۵- بیهودگی در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق، همچون یک قطعه چوب خشک: «کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَة ٌ» «گویی چوبهای خشکی هستند که به دیوار تکیه داده شدهاند» ۶- بدگمانی و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن: «یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ» «هر فریادی از هر جا بلند شود بر ضد خود میپندارند» ۷- حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن: «لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ» «سرهای خود را (از روی استهزا و کبر و غرور ) تکان میدهند!» ۸- فسق و گناه : «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ» « خداوند قوم فاسق را هدایت نمیکند!» ۹- خود را مالک همه چیز دانستن، و دیگران را محتاج به خود پنداشتن: «هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنْفَضُّوا» «آنها کسانی هستند که میگویند: به افرادی که نزد رسول خدا هستند انفاق نکنید تا پراکنده شوند» ۱۰- خود را عزیز و دیگران را ذلیل، تصور کردن: «لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَ» «عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند» بدون شک نشانههای منافق منحصر به اینها نیست، و از آیات دیگر قرآن و روایات اسلامی و نهج البلاغه نیز نشانههای متعدد دیگری برای آنها استفاده میشود، حتی در معاشرتهای روزمره میتوان به اوصاف و ویژگیهای دیگری از آنها پیبرد، ولی آنچه در آیات این سوره آمده، قسمت مهم و قابل توجهی از این اوصاف است. ۳.۲ - در سوره توبهدر سوره توبه نیز پنج صفت دیگر زنان و مردان منافق بیان شده است که عبارتند از: ۱- دعوت مردم به منکرات : «یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ» ۲- باز داشتن مردم از نیکیها: «وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ» ۳- خودداری از انفاق : «وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ» یعنی اصطلاحا "دستهایشان را میبندند" نه در راه خدا انفاق میکنند، نه به کمک محرومان میشتابند. ۴- فراموشی خدا: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» تمام اعمال و گفتار و رفتارشان نشان میدهد که "آنها خدا را فراموش کردهاند" و نیز وضع زندگی آنها نشان میدهد که خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نموده یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است و آثار این دو فراموشی در تمام زندگی آنان آشکار است. ۵- فسق منافقان: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ» یعنی منافقان بیرون از دائره اطاعت فرمان خدایند و بدیهی است در این صورت، تمامی آثار فسق نیز بر آنان منطبق میشود. ۴ - اقسام۴.۱ - نفاق در عقیدهیعنی اینکه در باطن کافر و مشرک و منحرف باشد ولی در ظاهر اظهار اسلام و ایمان کند و یا جزو فرق باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ولی اظهار تشیّع نماید، و این نوع از نفاق اعظم و اشدّ و اقبح اقسام کفر است زیرا علاوه بر کفر باطنی، شامل مکر و حیله و خدعه نسبت به مسلمانان نیز میباشد و آنچه از مصائب و بدبختیها که دامنگیر مسلمانان شده از قبل اینگونه افراد بوده است و از این جهت خداوند در قرآن سختترین عذاب و درکات دوزخ را برای آنان مقرر داشته و فرموده: «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار» «منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت!» ۴.۲ - نفاق در اخلاقیعنی باطنا متخلّق باخلاق حمیده نباشد ولی در ظاهر چنین نمایش دهد که دارای اخلاق حمیده است مثل اینکه در باطن زهد و خوف از خدا و محبّت خدا و سخاوت و توکل و خشوع و امثال این صفات را ندارد ولی در ظاهر خود را زاهد و خائف و محبّ خدا و سخی و متوکل و خاشع و نظائر اینها نشان میدهد ولی اگر در باطن دارای اخلاق رذیله باشد ولی در ظاهر ترتیب اثر بر آنها ندهد، این نفاق نمیباشد بلکه طریقه معالجه اخلاق رذیله همین است و اگر باین قصد باشد بسیار ممدوح و پسندیده بلکه لازم است. ۴.۳ - نفاق در اعمالیعنی خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشکارای او و غیبت او با حضور او متفاوت باشد و در ظاهر خود را اعبد و اتقی ناس معرّفی کند ولی در حقیقت چنین نباشد، و این نیز غیر از اخفاء معصیت است زیرا اشاعه و اظهار معصیت خود گناه است و دلیل بر اینکه نفاق شامل جمیع این اقسام است اخباری است که از رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) در تعریف نفاق و منافق وارد شده است. [۷]
طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۰۴، انتشارات اسلام، تهران، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم.
همانگونه که گذشت نفاق معنی وسیعی دارد که هر گونه دوگانگی ظاهر و باطن را در بر میگیرد به همین علت هر فرد دورو را در هر مقولهای میتوان منافق نامید. با اندکی تامل، میتوان فهمید که حرکت نفاق در برابر اسلام صرف یک تاریخ نیست، بلکه جریانی همیشگی است که همواره به دشمنی با اسلام حقیقی پرداخته است. اگر عبدالله بن اُبی در زمان پیامبر اسلام چهره بارز نفاق سیاسی است در زمان مانیز کسانی هستند که در کسوت اعتقاد ظاهری به انقلاب و وفاداری به آن، ضربههای جبران ناپذیری به پیکره انقلاب وارد کردهاند. ۵ - ارکانعلامه طباطبائی در تفسیر آیه ۵۴ سوره توبه ، کفر به خدا و رسول او، کسالت و بی میلی در نماز خواندن، و کراهت در انفاق را از ارکان نفاق آنان شمرده است. [۸]
سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ترجمه المیزان، ج۹، ص۴۱۴، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴هش، نوبت پنجم.
«وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ کُسالی وَ لا یُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ کارِهُونَِ» «هیچ چیز مانع قبول انفاقهای آنها نشد، جز اینکه آنها به خدا و پیامبرش کافر شدند، و نماز بجا نمیآورند جز با کسالت، و انفاق نمیکنند مگر با کراهت!» ۶ - عوامل انحرافدر سوره حدید آیه ۱۴ گفتگوی جالبی را که در قیامت میان مومنین و منافقان اتفاق میافتد را بازگو میکند، در این گفت و شنود، مومنین عوامل انحراف منافقین را چنین بیان میکنند: ۱. شما خود را به واسطه پیمودن طریق کفر فریب دادید و هلاک کردید: «وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ» «ولی شما خود را به هلاکت افکندید» ۲. پیوسته در انتظار مرگ پیامبر (ص) و نابودی مسلمین و برچیده شدن اساس اسلام بودید؛ یعنی همواره بدخواه پیامبر و مسلمانان بودید و برای نابودی اسلام لحظه شماری میکردید: «وَ تَرَبَّصْتُمْ ِ» «انتظار (مرگ پیامبر را) کشیدید» ۳. پیوسته در امر معاد و رستاخیز و حقانیت دعوت پیامبر (ص) و قرآن شک و تردید داشتید به عبارت روشنتر هیچ گاه به ضروریات دین یقین نداشتید: «وَ ارْتَبْتُمْ»«و (در همه چیز) شکّ و تردید داشتید» ۴. همواره گرفتار آرزوهای دور و دراز بودید آرزوهایی که هرگز دست از سر شما برنداشت تا فرمان خدا بر مرگتان فرا رسید: «وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِیُّ حَتَّی جاءَ أَمْرُ اللَّهِ» «وآرزوهای دور و دراز شما را فریب داد تا فرمان خدا فرا رسید» ۵. از همه اینها گذشته شیطان فریبکار (که پایگاهش را در وجودتان محکم کرده بود) شما را در برابر خداوند فریب داد و شما نیز به خاطر پوشالی بودن ایمانتان همواره فریب خورده و منحرف میشدید: «وَ غَرَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ» «شیطان فریبکار شما را در برابر (فرمان) خداوند فریب داد». ۷ - عوامل اصلاحدر تفسیر منیر برای اصلاح منافقین مراحل سه گانهای را ذیل آیه ۶۳ سوره نساء بیان میکند که عبارتند از: الف) روگرفتن از آنها، قبول نکردن عذرخواهیشان و اینکه هرگز با آنها از راه گشاده رویی و احترام برخورد نکردن (روشن است که همه این مسائل به خاطر نفاق آنهاست نه مسئله دیگری) ب) پند و اندرز، بیم دادن و نصیحت دلسوزانه به گونهایکه آنها را به تامل وادارد و دلهایشان را نرم گرداند تا شاید با اندکی تفکر به اشتباه خود پی برده از روی حقیقت ایمان بیاورند. ج) ترساندن شدید، تا آنجا که اگر در نفاقشان اصرار نمایند به ایشان وعده مرگ داده شود و به آنها فهمانده شود که بدتر از کفارند. جایگاه منافقین در جهنم «إِنَّ الْمُنافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً» «منافقان در پایینترین درکات دوزخ قرار دارند و هرگز یاوری برای آنها نخواهی یافت! (بنا بر این، از طرح دوستی با دشمنان خدا، که نشانه نفاق است، بپرهیزید!» از این آیه به خوبی استفاده میشود که از نظر اسلام نفاق بدترین انواع کفر ، و منافقان دورترین مردم از خدا هستند و به همین دلیل جایگاه آنها بدترین و پست ترین نقطه دوزخ است، و باید همچنین باشد، زیرا خطراتی که از ناحیه منافقان به جوامع انسانی میرسد با هیچ خطری قابل مقایسه نیست. ۸ - درروایاتدر رابطه با مفهوم نفاق، صفات منافقین، چگونگی برخورد با آنها و مسائل مرتبط با نفاق و منافقین (به عنوان نمونه در کتاب شریف اصول کافی باب مستقلی با عنوان صفات منافقین وجود دارد.) احادیث فراوانی نقل شده که ما در اینجا به نقل یکی از آنهااکتفا میکنیم: امام صادق (ع) میفرمایند: چهار چیز از علامات نفاق میباشد؛ « قساوت قلب ، خشکی چشم، اصرار بر گناه ، حرص دنیا .» [۱۳]
عطاردی عزیزالله، ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، انتشارات عطارد، ج۲، ص۴۲۲، تهران، ۱۳۷۸ نوبت اول.
۹ - فهرست منابع(۱) قرآن کریم. (۲) قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ه ش، نوبت ششم، قرشی، سید علی اکبر. (۳) ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴هش، نوبت اول. (۴) طیب سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلام، تهران، ۱۳۷۸ ش، چاپ دوم. (۵) سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ترجمه المیزان، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۴هش، نوبت پنجم. (۶) وهبه بن مصطفی زحیلی، تفسیر المنیر، دار الفکر المعاصر، بیروت دمشق، ۱۴۱۸هق، نوبت دوم. (۷) عطاردی عزیزالله، ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، انتشارات عطارد، تهران، ۱۳۷۸ نوبت اول. ۱۰ - پانویس
۱۱ - منبعسایت پژوهشکده باقرالعلوم، برگرفته از مقاله «منافقون». |